با دراز شدن جنگ و ناامنی، دامنۀ بیماریهای روانی در افغانستان نیز گسترش یافته است.
سهیلا هاشمی از ماه گذشته به اینسو، زمانیکه حملۀ انتحاری بر مظاهره کنندهگان جنبش روشنایی در کابل جان ۸۰ نفر را گرفت، به مشکل خواب میرود.
سهیلا به خاطر اینکه دوستان هزاره اش را برای شرکت در این "مظاهره برای پایان بخشیدن به تبعیض" ترغیب کرده بود و پیش از وقوع حملۀ انتحاری صحنه را ترک کرده بود، اکنون حس گناه می کند که چرا از این رویداد جان سالم بدر برده است.
بانو هاشمی در صحبت با خبرگزاری اسوشیتدپرس نیازمندی اش را به کمک مسلکی برجسته ساخته است، اما به دلیل مشکلات فراوان مسلکی و اجتماعی خدمات روان درمانی در افغانستان، او میگوید که واقعاً امدادگری سراغ ندارد که به او رو آورد.
برای چندین روز پس از این رویداد، سهیلا بدون دلیل برآشفته شده و به گفتۀ خودش با اطرافیان اش پرخاش میکرد. با وصف یافتن متخصص روان درمانی، هاشمی به این باور است که با مراجعه نزد داکتر به خاطر اینکه خود به مشکلات روانی اش اعتراف میکند از سوی بعضیها "دیوانه" خطاب خواهد شد.
با گذشت چهار دهه جنگ و بحران در افغانستان، بر اساس یافته های نهاد پولیتزر کم و بیش ۶۸ درصد مردم افغانستان از یک شکلی از اختلال روانی به ویژه "اختلال روانی پس از فاجعه" رنج میبرند. با آنکه در یک دهۀ گذشته صدها روان درمان و روانشناس در افغانستان آموزش دیده اند، اما ترس از "دیوانه" خطاب شدن اکثر بیماران را از مراجعه به داکتر باز میدارد.
عمده ترین روش برای درمان این نارسایی های روانی، بیان مشکل است. از اینرو سهیلا برخی احساسات خود را در شبکههای اجتماعی بیان میکند.
خلیل الرحمان سروری استاد روان شناسی در پوهنتون کابل می گوید که جنگ خرابترین تاثیرات را بر روان، اعمال و زندهگی انسانها دارد. او می گوید که بر اساس تحقیق شخصی اش، حدود ۷۵ درصد افغانها از مشکلات روانی ناشی از جنگ رنج می برند.
افزون بر این مشکل، در بسا موارد بیماران روانی در افغانستان به گونۀ عجیب و غریب درمان میشوند. به گونۀ مثال بیمار روانی را برای درمان "جن زدهگی" نزد ملا برده یا آنان را برای روزهای متوالی با زنجیر در زیارت بسته میکنند، اقدامی که به باور متخصصان نه تنها سبب بهبود بیمار می شود بلکه مشقت و بیماری او را بیشتر می سازد.
فرشته قدیس رئیس انجمن روان شناسان افغانستان به خبرگزاری اسوشیتدپرس گفته است که اکثریت صدها مشاور روانی که از سوی نهادهای مختلف آموزش دیده اند تا به ۳۴ ولایت اعزام شوند، از رفتن به ولایتهای امتناع ورزیده ترک مسلک کرده اند.
خانم قدیس می گوید که در ماه های آینده ۲۵۰ مشاور جدی آموزش دیده در ۲۰۰ کلینیک در سرتاسر افغانستان به کار گماشته خواهند شد، اما اکثر آنان معتادان را که درمان خواهند کرد.
بافت سنتی و اجتماعی افغانستان نیز مشکل پیچیدۀ را سر راه خدمات روان درمانی در آن کشور خلق کرده است.
به گفتۀ خطاب کاکر رئیس شفاخانۀ صحت روانی و درمان معتادان در کارته سه کابل، روانشناسی در افغانستان تازه است و اگر یک شخص بیمار شود، از رفتن به داکتر منع شده و در عوض ترغیب می شوند که به زیارت و ملا مراجعه کنند.
آقای کاکر می گوید که اکنون روان شناسی و روان درمانی عصری راه خود را در جامعۀ افغانی باز کرده و وضعیت در حال تغییر است. او می گویدکه زنان، آسیبدیده ترین افراد از ناحیۀ تکالیف روانی، که باتبعیض، خشونت و محدودیت روبرو اند، بیشتر از خدمات روان درمانی مستفید می شوند.
ضیا جان، زن ۴۵ سالۀ افغان می گوید که از خدمات مشاورتی ادارۀ مدیکا افغانستان، یک سازمان غیر دولتی و غیر انتفاعی کمک کننده به زنان آسیب دیده، مستفید شده است.
پس از آنکه طالبان پسر جوان این زن را کشتند، شوهرش را زخمی کردند و کاکایش را زنده سوختاندند، ضیا جان به افسردهگی شدید مبتلا شد، اما خانوادۀ او تشخیص کردند که این زن را جن گرفته است، تا اینکه وی به خدمات مشورتی میدیکا افغانستان دسترسی یافت.
یلدا احمدی مشاور روانی ضیا جان می گویدکه بیمارش در ابتدا حرف نمیزد و تنها گریه می کرد، اما اکنون با گذشت هشت سال، این زن دو باره به حالت عادی بر می گردد، هرچند خاطرات گذشته اش همواره "ذهن را می سوزاند."