غزنی یا غزنه و یا غزنین هر سه نام یک شهر است که اسیسکو یا سازمان اسلامی آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان کنفرانس کشور های اسلامی آن را به عنوان پایتخت دوره یی فرهنگ و تمدن اسلامی برگزیده است.
غزنی برای بار نخست در زمان جهان گشایی کوروش کبیر، پادشاه هخامنشی ها (پنج و نیم سده پیش از میلاد) به عنوان دژ مقاومت ثبت تاریخ شد. سپس در زمان کشورگشایی اسکندر مقدونی (۳۳۰ پیش از میلاد)، پادشاهان کوشانی (سده نخست میلادی) و صفاریان (تا پایان سده سوم هجری) نیز به عنوان سنگر دفاع در برابر تهاجمات درج تاریخ گردیده است.
پیش از اسلام پیروان ادیان بودایی، برهمنی، زردشتی، مهر پرستی، شیوایی، نسطوری، مسیحی و شمار دیگر ادیان در غزنی زیست داشتند. در جریان کاوش های اخیر باستان شناسی در غزنی یک معبد بزرگ بودایی کشف شد، معبدی که در سروده های شاعران عصر غزنویان بار بار از آن تذکر به عمل آمده است.
اما غزنی امروزی که در زمان حاکمیت سلاطین غزنوی( ۳۵۱ تا ۵۸۳ هجری قمری) در اوج شهرت رسید و نشانه های زیادی از آن مدنیت تا هنوز هم پابرجاست، پایتخت سرزمینی است که در شرق تا هندوستان و در غرب تا بغداد پهنه داشت.
غزنی و غزنویان
عصر پادشاهان هنرپرور و فرهنگ دوست غزنوی یکی از برهه های بسیار مهم و سرنوشت ساز در تاریخ کهن و معاصر غزنی پنداشته می شود. در این دوره صد ها عارف، فقیه، شاعر، ادیب و دانشمند از سرزمین های مختلف رو به غزنه آورده و در پرتو تشویق سلاطین آن دیار به ایجاد آثار وزین پرداختند که نه تنها معارف آن عصر بلکه فرهنگ و زبان پارسی دری را برای همیش گهربار و آگنده از محتوا ساختند.
فردوسي طوسي، فرخي سيستاني، عنصری بلخی، عسجدی مروزی، منشوری سمرقندی، کسایی مروزی، ابو ریحان البیرونی، ابوالفضل بیهقی و ده ها اديب و سخنور ديگر همه با خلقت آثار گرانبهایی که تا امروز مثل و مانندی ندارد غزني را به مرکز تمدن شرقی و اسلامی مبدل کردند. هرگوشۀ آن شهر اقامتگاه خواجه یی و هر کوچه اش جایگاه مکتب و مدرسه یی گردید.
این شهر زمانی هزار مدرسه داشته و مرکز تجمع دانشمندان بسیاری بود که بیشترینه به ترویج دین، فرهنگ، شعائر و سنن اسلامی می پرداخته اند، از اینرو غزنی به صفت یکی از مراکز عمده و حایز اهمیت در گسترش دامنۀ اسلام در جهان تلقی می شود. گنبد ها، مناره ها و زیارتگاه های غزنی هر چند امروزه توجه چندانی به آن صورت نمی گیرد، حکایه گر یک دورۀ شگوفای علم، عرفان، هنر، ادب، صنعت و مدنیت است.
از سوی دیگر سلاطین غزنوی در جریان قرن ها اقتدار که بزرگترین امپراتوری اسلامی را بنا نهادند، نه تنها با فتوحات پیهم جغرافیای قلمرو خود را وسعت بخشیدند بلکه همگام با آن اسلام را در سرزمین های دور چون ایران، توران، هند، سند، لاهور، لکنهور و فراتر از آن ترویج کردند. در کتب تاریخی آمده است که خلافت بغداد در آن زمان سلطان محمود غزنوی را "سلطان بزرگ اسلام" لقب داده بود.
بسیاری از ریخت های شعری و آثار ماندگار در ادبیات پارسی دری زیر سایه جریان فرهنگی تمدن غزنی زاده شده است. آثار بوعلی سینای بلخی، شهکار های ادبی عنصرالمعالی کیکاووس و ابوسعید ابوالخیر، ابداع گری های منوچهری، تاریخ مسعودی ابوالفضل بیهقی، شاهنامۀ فردوسی و صد ها اثر دیگر از عارفان و شاعران عصر غزنویان و دوره های واپسین آن داشته هایی اند که بازتاب دهندۀ فرهنگ و تمدن، ژرف و شیوای کهن غزنی است.
تجارت و اقتصاد
غزنی در عهد غزنویان به صفت شاهرگ تجارتی در سه راه تجارتی، در شرق به سمت لاهور، سند و هندوستان، در غرب به سمت هرات، نیشاپور، تبریز و مراغه و در شمال به سمت مرو، بخارا و سمرقند قرار داشت. اهمیت تجارتی آن بیشتر به سود کوچی های ترکتبار و بادیه نشینان خلیج بود که متاع خود را از این طریق به هندوستان، ماوراالنهر و سایر جا ها انتقال می دادند.
از سویی هم طبیعت سرشار و غنی از بته ها، درختان و اقسام گل و میوه نیز در آن زمان به ارزش غزنی از رهگذر اقتصادی افزوده بود. زرد چوبه، هنگ، لبنیات و گوشت خوب و پاکیزه از پیداوار غزنی است که در کتاب های کهن از آن ستایش شده است. پس می توان دریافت که در آن زمان غزنی یک ساحۀ سبز، خرم و حاصلخیز بوده است.
در پایان مدنیت و امپراتوریی که در طول سده ها به پا ایستاد، در جریان هفت روز نابود و از هم پاشید. سلطان علاءالدین حسین، معروف به جهانسوز فرمانروای سلسله غوریان پایانگر سلسلۀ غزنویان بود. جهانسوز به بهانه انتقام قتل دو برادرش، قطب الدین محمد و سیف الدین سوری با بهرامشاه غزنوی جنگ کرد و او را شکست داد. سپس باشندگان شهر غزنی را قتل عام کرد و هفت شبانه روز شهر را به آتش کشید.
کم توجهی به آبدات
لقب دوره یی پایتخت تمدن اسلامی در سال ۲۰۱۳ میلادی در حالی به غزنی داده می شود که در سالیان اخیر توجه بسیار اندک و نا چیزی به آبدات و ساحات باستانی آن ولایت عطف شده است. آبدات گرانبهای تاریخی غزنی به دلیل بی توجهی در حال حال فروریختن و مبدل شدن به ویرانه است. از سویی هم وضعیت نا بسامان امنیتی به ویژه در ولسوالی های جنوبی آن ولایت مشکل دیگری است.
هر چند این شهر صد ها شاعر، نویسنده، فیلسوف، کیهان شناس، عارف و ادیب را در آغوش خود پرورانده و جایگاه هزار مکتب و مدرسه بوده است، امروز دارای ۳۹ مکتب دولتی و ۱۱ مکتب خصوصی است. یگانه پوهنتون غزنی در سال ۱۳۸۸ راه اندازی شد که در تنها دو یا سه رشتۀ محدود تدریس می شود. در سال ۲۰۱۰ پس از مدت های دراز یک کتابخانه عمومی به کمک مالی ایالات متحده در غزنی گشایش یافت.
از سوی دیگر با گسترش دامنۀ انترنت و تکنالوجی معلوماتی که عرصه را برای معرفی و آگاهی دهی بیشتر باز و پنهاور تر ساخته است، غزنی یکی از ولایت های افغانستان است که تا هنوز به نام خود یک وبسایت رسمی ندارد که معرف فرهنگ و تمدن گهربارش باشد.
از مکان های تاریخی و دیدنی غزنی می توان از ارگ غزنی، منارههای غزنی، قصر سلطان مسعود غزنوی، مقبرۀ سبکتگین "بنیانگذار دودمان غزنوی، مقبرۀ سلطان محمود غزنوی، مقبرۀ سنایی غزنوی، تپه سردار، باغ پیروزی، باغ هزار درخت و ده ها مکان دیگر نام برد.
(در تهیه این مطلب از منابعی چون تاریخ مسعودی نوشتۀ ابوالفضل بیهقی، سراج التواريخ نوشتۀ فيض محمد کاتب، جغرافيای تاريخی نوشتۀ ميرغلام محمد غبار و افغانستان پس از اسلام نوشته عبدالحی حبیبی کار گرفته شده است.)
غزنی برای بار نخست در زمان جهان گشایی کوروش کبیر، پادشاه هخامنشی ها (پنج و نیم سده پیش از میلاد) به عنوان دژ مقاومت ثبت تاریخ شد. سپس در زمان کشورگشایی اسکندر مقدونی (۳۳۰ پیش از میلاد)، پادشاهان کوشانی (سده نخست میلادی) و صفاریان (تا پایان سده سوم هجری) نیز به عنوان سنگر دفاع در برابر تهاجمات درج تاریخ گردیده است.
پیش از اسلام پیروان ادیان بودایی، برهمنی، زردشتی، مهر پرستی، شیوایی، نسطوری، مسیحی و شمار دیگر ادیان در غزنی زیست داشتند. در جریان کاوش های اخیر باستان شناسی در غزنی یک معبد بزرگ بودایی کشف شد، معبدی که در سروده های شاعران عصر غزنویان بار بار از آن تذکر به عمل آمده است.
اما غزنی امروزی که در زمان حاکمیت سلاطین غزنوی( ۳۵۱ تا ۵۸۳ هجری قمری) در اوج شهرت رسید و نشانه های زیادی از آن مدنیت تا هنوز هم پابرجاست، پایتخت سرزمینی است که در شرق تا هندوستان و در غرب تا بغداد پهنه داشت.
غزنی و غزنویان
عصر پادشاهان هنرپرور و فرهنگ دوست غزنوی یکی از برهه های بسیار مهم و سرنوشت ساز در تاریخ کهن و معاصر غزنی پنداشته می شود. در این دوره صد ها عارف، فقیه، شاعر، ادیب و دانشمند از سرزمین های مختلف رو به غزنه آورده و در پرتو تشویق سلاطین آن دیار به ایجاد آثار وزین پرداختند که نه تنها معارف آن عصر بلکه فرهنگ و زبان پارسی دری را برای همیش گهربار و آگنده از محتوا ساختند.
فردوسي طوسي، فرخي سيستاني، عنصری بلخی، عسجدی مروزی، منشوری سمرقندی، کسایی مروزی، ابو ریحان البیرونی، ابوالفضل بیهقی و ده ها اديب و سخنور ديگر همه با خلقت آثار گرانبهایی که تا امروز مثل و مانندی ندارد غزني را به مرکز تمدن شرقی و اسلامی مبدل کردند. هرگوشۀ آن شهر اقامتگاه خواجه یی و هر کوچه اش جایگاه مکتب و مدرسه یی گردید.
این شهر زمانی هزار مدرسه داشته و مرکز تجمع دانشمندان بسیاری بود که بیشترینه به ترویج دین، فرهنگ، شعائر و سنن اسلامی می پرداخته اند، از اینرو غزنی به صفت یکی از مراکز عمده و حایز اهمیت در گسترش دامنۀ اسلام در جهان تلقی می شود. گنبد ها، مناره ها و زیارتگاه های غزنی هر چند امروزه توجه چندانی به آن صورت نمی گیرد، حکایه گر یک دورۀ شگوفای علم، عرفان، هنر، ادب، صنعت و مدنیت است.
از سوی دیگر سلاطین غزنوی در جریان قرن ها اقتدار که بزرگترین امپراتوری اسلامی را بنا نهادند، نه تنها با فتوحات پیهم جغرافیای قلمرو خود را وسعت بخشیدند بلکه همگام با آن اسلام را در سرزمین های دور چون ایران، توران، هند، سند، لاهور، لکنهور و فراتر از آن ترویج کردند. در کتب تاریخی آمده است که خلافت بغداد در آن زمان سلطان محمود غزنوی را "سلطان بزرگ اسلام" لقب داده بود.
بسیاری از ریخت های شعری و آثار ماندگار در ادبیات پارسی دری زیر سایه جریان فرهنگی تمدن غزنی زاده شده است. آثار بوعلی سینای بلخی، شهکار های ادبی عنصرالمعالی کیکاووس و ابوسعید ابوالخیر، ابداع گری های منوچهری، تاریخ مسعودی ابوالفضل بیهقی، شاهنامۀ فردوسی و صد ها اثر دیگر از عارفان و شاعران عصر غزنویان و دوره های واپسین آن داشته هایی اند که بازتاب دهندۀ فرهنگ و تمدن، ژرف و شیوای کهن غزنی است.
تجارت و اقتصاد
غزنی در عهد غزنویان به صفت شاهرگ تجارتی در سه راه تجارتی، در شرق به سمت لاهور، سند و هندوستان، در غرب به سمت هرات، نیشاپور، تبریز و مراغه و در شمال به سمت مرو، بخارا و سمرقند قرار داشت. اهمیت تجارتی آن بیشتر به سود کوچی های ترکتبار و بادیه نشینان خلیج بود که متاع خود را از این طریق به هندوستان، ماوراالنهر و سایر جا ها انتقال می دادند.
از سویی هم طبیعت سرشار و غنی از بته ها، درختان و اقسام گل و میوه نیز در آن زمان به ارزش غزنی از رهگذر اقتصادی افزوده بود. زرد چوبه، هنگ، لبنیات و گوشت خوب و پاکیزه از پیداوار غزنی است که در کتاب های کهن از آن ستایش شده است. پس می توان دریافت که در آن زمان غزنی یک ساحۀ سبز، خرم و حاصلخیز بوده است.
در پایان مدنیت و امپراتوریی که در طول سده ها به پا ایستاد، در جریان هفت روز نابود و از هم پاشید. سلطان علاءالدین حسین، معروف به جهانسوز فرمانروای سلسله غوریان پایانگر سلسلۀ غزنویان بود. جهانسوز به بهانه انتقام قتل دو برادرش، قطب الدین محمد و سیف الدین سوری با بهرامشاه غزنوی جنگ کرد و او را شکست داد. سپس باشندگان شهر غزنی را قتل عام کرد و هفت شبانه روز شهر را به آتش کشید.
کم توجهی به آبدات
لقب دوره یی پایتخت تمدن اسلامی در سال ۲۰۱۳ میلادی در حالی به غزنی داده می شود که در سالیان اخیر توجه بسیار اندک و نا چیزی به آبدات و ساحات باستانی آن ولایت عطف شده است. آبدات گرانبهای تاریخی غزنی به دلیل بی توجهی در حال حال فروریختن و مبدل شدن به ویرانه است. از سویی هم وضعیت نا بسامان امنیتی به ویژه در ولسوالی های جنوبی آن ولایت مشکل دیگری است.
هر چند این شهر صد ها شاعر، نویسنده، فیلسوف، کیهان شناس، عارف و ادیب را در آغوش خود پرورانده و جایگاه هزار مکتب و مدرسه بوده است، امروز دارای ۳۹ مکتب دولتی و ۱۱ مکتب خصوصی است. یگانه پوهنتون غزنی در سال ۱۳۸۸ راه اندازی شد که در تنها دو یا سه رشتۀ محدود تدریس می شود. در سال ۲۰۱۰ پس از مدت های دراز یک کتابخانه عمومی به کمک مالی ایالات متحده در غزنی گشایش یافت.
از سوی دیگر با گسترش دامنۀ انترنت و تکنالوجی معلوماتی که عرصه را برای معرفی و آگاهی دهی بیشتر باز و پنهاور تر ساخته است، غزنی یکی از ولایت های افغانستان است که تا هنوز به نام خود یک وبسایت رسمی ندارد که معرف فرهنگ و تمدن گهربارش باشد.
از مکان های تاریخی و دیدنی غزنی می توان از ارگ غزنی، منارههای غزنی، قصر سلطان مسعود غزنوی، مقبرۀ سبکتگین "بنیانگذار دودمان غزنوی، مقبرۀ سلطان محمود غزنوی، مقبرۀ سنایی غزنوی، تپه سردار، باغ پیروزی، باغ هزار درخت و ده ها مکان دیگر نام برد.
(در تهیه این مطلب از منابعی چون تاریخ مسعودی نوشتۀ ابوالفضل بیهقی، سراج التواريخ نوشتۀ فيض محمد کاتب، جغرافيای تاريخی نوشتۀ ميرغلام محمد غبار و افغانستان پس از اسلام نوشته عبدالحی حبیبی کار گرفته شده است.)