زنان اوکراینی از تمام اقشار زندگی برای دفاع از کشورشان به اردوی اوکراین پیوسته اند؛ هدف آنها کمک به امنیت مردم و کشورشان است.
والنتینا در ۲۵ فبروری ۲۰۲۲ سالون آرایش را ترک کرد و به اردوی اوکراین پیوست. او در سالون آرایش ناخنها را پاک کاری و پالش می داد. او اکنون در بخش صحت اردو کار می کند. امروز او به سربازان مجروح رسیدگی کرد تا اطمینان حاصل شود که به گونه مصوون به شفاخانه رسیده اند.
والنتینا از یک سال به اینسو در خط مقدم جبهه حضور داشته است. او می گوید "به خاطر از دست دادن دوستانم خسته شده ام. ماه گذشته بهترین دوستم کشته شد و یک نفر دیگر اسیر شد. فقط چند روز قبل یک دختر که در بخش کمک های صحی با ما کار می کرد، هدف چرهٔ یک میزایل قرار گرفت. میخواهم از همهٔ اینها برای چند وقت از لحاظ روانی فاصله بگیرم، اما فقط زمانی اینکار را خواهم کرد که برنده شویم."
او در خط مقدم جبهه با یولیا، دوست جدیدش که یک پرستار ۲۹ ساله از منطقه سامی است، آشنا شد. یولیا که حالا در اردوی اوکراین منحیث پرستار ایفای وظفیه میکند، از محیط کاریاش ابراز خرسندی میکند.
یولیا می گوید "وقتی به نیروهای نظامی پیوستم اندکی هراس داشتم که شاید در انجا نابرابری، اندکی فشار وجود داشته باشد؛ اما اصلا آن را احساس نمی کنم. تمام رفقایم بسیار پشتیبان اند."
انا ضابط اردوی اوکراین است. او میگوید که در اردو با او مثل مردها رفتار می شود. اننا میگوید "زنان اینجا کدام امتیاز خاصی ندارند. دختران ما آماده اند در کنار پسران در سنگرها بجنگند، روی زمین بخوابند و از عین بشقاب نان بخورند – این کار عادی است."
انا در سال ۲۰۱۵ پس از آن که به سن هژده سالگی رسید به اردو پیوست. او در سال ۲۰۱۸ اردو را ترک کرد، ازدواج کرد و یک طفل دارد. اما وقتی روسیه در سال ۲۰۲۲ به اوکراین حمله کرد، اننا با این انگیزه به اردو پیوست تا از پسر سه ساله اش دفاع و حراست کند.
انا می گوید "در ۲۴ فبروری پس از شنیدن صدای گلوله باری از خواب پریدم. به صورت فوری واضح شد که جنگ شروع شده است؛ کودکم در پهلویم خوابیده بود؛ بسیار ترسناک بود، از لحاظ عاطفی بسیار دشوار بود."
والنتینا کودک ندارد، اما در جبهه می جنگد تا سایر کودکان کشورش مصوون باشند. او می گوید "این جنگ به آینده من ربط می گیرد. به آینده کودکانتولد نشدهای من، به خانواده من ... روس ها از چندین قرن به اینسو تلاش کردند ما را از بین ببرند. اگر ما نباشیم، کی اکنون از اوکراین حراست و دفاع می کند؟"
والنتینا می خواهد پس از ختم جنگ، یک دوکان کتابفروشی باز کند. یولیا آرزوی داشتن یک دوکان تتو (خالکوبی) را دارد که خود مالک آن باشد و اننا فقط انتظار روزی را می کشد که دوباره به خانواده و پسر جوانش بپیوندد.