دلاور یک مرد ۴۵ساله است که در ناحیه پاهای اش معلول است. او باشنده اصلی ولسوالی سرخرود ننگرهار است و سرپرستی خانواده نه نفری اش را به دوش دارد.
دلاور اکنون در یک پروژه سرک سازی در قریه اش کار می کند و سنگ های بزرگ را از یک محل به محل دیگر حمل می کند ولی شیوه کار وی با دیگر کارگران متفاوت است.
دیگران در محل کار از یک محل به محل دیگر حرکت می کنند ولی دلاور چون پاهایش حرکت ندارد، نشسته کار می کند.
دلاور می گوید "در جنگ انقلاب هر دو پایم افگار شده. حالا مجبوریت دارم. فامیل در گردنم است. حال دیگر وسیله نداریم. مجبور هستم در سرکها کار می کنم. اگر دل کسی بود مرا استخدام می کند اگر دل کسی نبود استخدام نمی کند. ولی من مجبور هستم."
او برادر و پسر ندارد و تنها منبع عایداتی فامیلش است. برای دلاور دریافت سه صد افغانی روز مزد برای او یک مشقت است. او می گوید اکثرا کار برایش پیدا نمی شود.
دلاور از دولت خواهان کمک به وی و افراد مثل وی می باشد. او می گوید "گذاره می کنیم. چه کنیم؟ مجبور هستیم. از دولت خواهان کمک هستم. چه نوع که با دیگران کمک می کند حالا خیاطی هم نمیتوانم بخاطری که چشمم کور شده، کار کرده نمی توانم شما برایم یک کار پیدا کنید که مصرف خانه ام در آن تهیه شود. دیگر کار خو نمی توانم یک چشمم کار می کند."
کسانیکه با او در پروژه ساختمانی کار می کنند می گویند با در نظرداشت مشکل جسمی دلاور آنان ناگزیر استند با وی کمک کنند و او را در انجام کار یاری کنند.
شوکت یک نوجوان است که با دلاور کار می کند. او می گوید "دلاور از هردو پا فلج است با ما کارمی کند ما به کار گرنگ انرا نه می مانیم ،ما هم انسان هستیم بالای او کار زیاد نه می کنیم واورا خوش نگاه می داریم."
باشنده گان قریه یی که دلاور در آنجا به سرمی برد می گویند وی با داشتن فامیل بزرگ و فقری که با آن روبرواست به گدایی دست نزده و با همت در پروژه های همبستگی ملی کار می کند.
سباوون یکی از باشندگان قریۀ دلاور است. او می گوید "بسیار غریب است سرپرست خانه خود هست سابق خیاطی می کرد وقتیکه چشمش کور شد خیاطی را هم ماند ودر سرک کار می کند اکثراً کسی انرا به کار نه می گیرد ویک بصوه زمین دارد در همان زمین ترکاری کشت می کند."
مانند دلاور صدها شخص دیگر دارای معلولیت نیز در این ولایت وجود دارند که سرپرستی فامیل های خود را بدوش دارند.