آیا طالبان به تعهد 'مبارزه با گروه‌های تروریستی' در عمل پابند اند؟

با آنکه گروه طالبان در توافقنامۀ دوحه با ایالات متحده به مبارزه با گروه‌های تروریستی تعهد کرده اند، شماری از تحلیلگران به عملی شدن این تعهد طالبان بی‌باور اند.

طالبان پس از مسلط شدن بر افغانستان، باربار اطمینان داده اند که از خاک افغانستان برای تهدید امنیت هیچ‌کشوری استفاده نخواهد شد، اما آگاهان به این باور اند که این بیانات طالبان با مفهوم قطع رابطه با گروه‌های تروریستی تفاوت زیادی دارد.

شایگان(نام مستعار) کارمند ارشد امنیت‌ملی در حکومت پیشین افغانستان، با اشاره به تعلقات عاطفی، رشته‌های مشترک هم‌آیینی گروه‌های بنیادگرای اسلامی‌ و تفاوت نگاه‌ها به پدیده‌ٔ تروریزم می‌گوید که از دید طالبان "تعریف گروه‌های تروریستی با تعریفی ‌که دیگران دارند فرق می‌کند."

شایگان افزود:‌ "آن‌چه را که دیگران گروه‌های افراطی و تروریستی قلمداد می‌کنند، در ادبیات سیاسی و منظومه‌ٔ فکری طالبان برادران مهاجر تلقی می‌شوند که به زعم این گروه در پی ظلم و ستمگری حاکمان شان به افغانستان سرازیر شده‌اند."

گروه طالبان از دیر زمانی روابط نزدیک و تنگاتنگ با شماری از گروه‌های تروریستی، به شمول شبکۀ القاعده و تحریک طالبان پاکستان، داشته است.

ردپای تروریزم در افغانستان به پایان جنگ سرد، خروج قشون سرخ اتحاد شوروی پیشین در سال ۱۹۸۹ از این کشور، جنگ‌های تنظیم‌های جهادی برسر قدرت و حاکمیت نخست طالبان بر افغانستان -بین سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱- بر می‌گردد.

مقام‌های حکومت پیشین افغانستان و استخبارات ایالات متحده پیش از مسلط شدن طالبان بر افغانستان همواره می‌گفتند که بیش از ۲۰ گروه تروریستی در افغانستان حضور دارند که بیشتر آنان زیر چتر طالبان به شورشگری و فعالیت ادامه می‌دهند.

شکیب انصاری،‌تحلیلگر مسایل سیاسی و امنیتی می‌گوید که پیش از سقوط جمهوریت در افغانستان کم و بیش ۲۱ گروه تروریستی در آن کشور حضور داشت که به گفتۀ وی این گروه‌ها در سه ‌سطح فعالیت داشتند؛ سطح داخلی (طالبان و شبکه‌ٔ حقانی)، سطح منطقه‌‌‌ای (گروه‌های تروریستی آسیای میانه و جنوب آسیا) و سطح بین المللی (القاعده و داعش).

آقای انصاری ضمن ابراز بی باوری به ارادۀ طالبان برای مبارزه با گروه‌های تروریستی گفت:‌ "با توجه به این دسته بندی، گروه طالبان منحیث ستون یا مادر فعالیت‌های تروریستی محسوب می‌گردید. از این دسته بندی هیچ چیزی تغییر نکرده است، فقط گروه طالبان و شبکه‌ٔ حقانی، از جایگاه گروه‌های تروریستی به دولت تروریستی ارتقا یافته‌اند. بنابراین، ما اکنون شاهد یک دولت تروریستی با زیر مجموعه‌های متعدد تروریستی هستیم."

پس از مسلط شدن طالبان بر افغانستان، شماری از همسایگان این کشور به ویژه کشورهای آسیای میانه و به گونۀ خاص تاجیکستان از گسترش شورشگری برخاسته از افغانستان به کشورهای شان ابراز نگرانی شدید کرده اند.

آقای انصاری با اشاره به روابط طالبان را گروه‌های تروریستی منطقه‌ای گفت: "طالبان با‌ جریان‌های تروریستی آسیای میانه و جنوب آسیا هماهنگی جدی و حیاتی دارد. آن‌ها قبل از سقوط حکومت گذشته، طالبان را در ساخت و ساز ماین‌های چسپکی و عملیات چریکی همکاری مستقیم می‌کردند."

این تحلیلگر افغان به این باور است که طالبان خود را مدیون و بدهکار گروه‌های تروریستی دیگر می‌دانند که اکنون فرصت ادای قرض آن‌ها فرا رسیده است. بنابراین، به گفتهٔ آقای انصاری، افزون بر اینکه طالبان خود را ملزم به پیکار با گروه‌های تروریستی منطقه‌ای نمی‌دانند، بلکه حمایت از آنان را مایۀ بقای خود می‌پندارند.

شمار زیاد جنگجویان گروه‌های تروریستی تاجیکستانی و اوزبیکستانی در دو دهۀ پسین زیر چتر طالبان در افغانستان پناه یافته و به شورشگری ادامه می‌دادند.

معین اسلام‌پور، آگاه مسایل نظامی و استاد پیشین دانشگاه دفاع ملی مارشال فهیم، ادعاهای طالبان مبتنی بر مبارزه علیه‌ٔ تروریزم را "کذایی و برخاسته از توافق‌نامه‌ٔ دوحه" خوانده و به این باور است که طالبان با دیگر گروه‌های "تروریستی پیوند ارگانیک و ناگسستنی" دارد. او بر این عقیده است که طالبان از عدم مشروعیت ملی و بین المللی رنج می‌برد، ازین رو با مساله‌ٔ مبارزه علیه‌ تروریزم "برخورد ابزاری و فریب‌کارانه" دارد. آقای اسلام‌پور می‌گوید:"طالبان صرفاََ علیه‌ گروه‌های افراطی‌ مبارزه خواهد کرد که به صورت باالقوه و باالفعل حاکمیت این گروه را به چالش بکشند."

با مسلط شدن طالبان در افغانستان، ناامنی در آن کشور که در دو دهۀ پسین از شورشگری طالبان و گروه‌های تروریستی هم‌پیمان آن ناشی می‌شد، کاهش یافته است و اکنون امنیت نسبی در افغانستان برقرار شده است. طالبان نیز همواره وضعیت را در افغانستان امن خوانده و آن را به رخ جامعۀ جهانی کشانده اند.

اما شایگان به این باور است "چیزی را که گروه طالبان امنیت سرتاسری تعریف می‌کند، فضای پس از جنگ و میدان بدون حریف است. طالبان یک گروه منسجم و دارای چارچوب منظم نیست که بر مقیاس آن، ظرفیت و توانایی‌های شان را در امر تامین امنیت به سنجش گرفت...هرگاه نیروی جنگی دوباره احیا شود، امنیت فعلی به سادگی دچار بحران می‌شود که درحال حاضر علامت‌های آن با گذشت هر روز بیشتر می‌گردد."

با آنکه شایگان از بروز بحران امنیتی در افغانستان حرف می‌زند، گروه طالبان از لحاظ تجهیزات نظامی دست بالا دارد، زیرا به گفتهٔ مقام های امریکایی، به ارزش ۸۵ میلیارد دالر تسلیحات مدرن ایالات متحده در افغانستان به دست این گروه افتاده است و در صورت نیاز، طالبان از این تسلیحات برای سرکوب مخالفان کار خواهد گرفت.

سرمفتش ویژۀ ایالات متحدۀ امریکا برای بازسازی افغانستان نیز چندی پیش با نشر گزارش تایید کرد که به ارزش‌ میلیاردها دالر اسلحه و تجهیزات نظامی امریکا پس از خروج از افغانستان به دست طالبان افتاده است.

مرکز بین المللی مبارزه با دهشت افگنی مستقر در هالند گفته است که دست یافتن گروه طالبان به ذخایر بزرگ سلاح‌ها و تجهیزات نظامی پیشرفته که ایالات متحده و ناتو به نظامیان افغان کمک کرده بودند، نگرانی‌های جدی امنیتی را در منطقه ایجاد کرده و بیم آن می‌رود که بخشی از این جنگ افزار به دست گروه‌های تروریستی منطقه‌ای بیافتد.

اما انصاری به این باور است که استعمال تجهیزات و تسلیحات به جا ماندۀ امریکای در افغانستان به نیروی متخصص نیاز دارد. او گفت: "برمبنای یافته‌های اطلاعاتی، یک گوشه‌‌ٔ بهره‌برداری طالبان از فرمان عفو، در واقع دزدیدن مهارت‌های تخنیکی ابزار و آلات امنیتی بود."

تحلیلگران به این باور اند که آرامش فزیکی شهرها در نبود حملات انتحاری سازمان یافته، نمی‌تواند مفهوم مدرن امنیت ملی را که بیشتر وابسته به امنیت شغلی، روانی و فکری یک جامعه است، افاده کند.

با آن‌که از دیدگاه کارشناسان از تروریزم تعریف یک‌دست وجود ندارد، افغانستان طی‌ سال‌های متمادی از رفتار خشونت‌‌آمیز گروه‌های افراطی به منظور دست‌یابی به قدرت سیاسی شاهد بدترین حالات امنیتی، اقتصادی و سیاسی بوده است.

بهره‌جویی از خشونت سازماندهی شده ‌گروهی، تهدید و به خطر انداختن جان شهروندان، ایجاد ترس و وحشت میان مردم، استفاده از شیوه‌های قهری به هدف دست‌یابی به امیال سیاسی و ایدیولوژیک علیه‌ دولت‌ها و سازمان‌ها، از شاخصه‌های رفتاری تروریزم پنداشته می‌شود.

کارشناسان براین عقیده‌اند که تسلط مجدد طالبان بر افغانستان از طریق اعمال خشونت‌بار، نه تنها اینکه ضامن ثبات و امنیت دایمی در این کشور نمی‌شود بلکه باعث تشویق و حمایت دیگر گروه‌های افراطی فعال در منطقه خواهد شد که از راه‌های خشونت آمیز و اعمال تروریستی اقدام به براندازی دولت‌ها کنند.

نگرانی برخی از کشور های آسیای میانه و حکومت پاکستان از نفوذ احتمالی گروه های تندرو اسلامی، مصداق این ادعا است.