خدیجه سه سال پیش زمانی که از درد معده رنج می برد، به اثر تشویق زنی که در همسایگیاش میزیست، به استعمال مواد مخدر به این هدف آغاز کرد که درد او آرام شود و معده اش بهبود پیدا کند. اما به گفته خودش، نه تنها که از درد معده رهایی نیافت؛ بلکه به بلای بدتر از آن یعنی ”اعتیاد“ گرفتار شد.
او به صدای امریکا گفت: "به خاطر معده ام چند بار به داکتر رفتم باز هیچ جور نشدم. همسایه ام چند روز آمد و بکش بکش گفت باز معتاد شدم. از اقوام و فامیلم هیچ کسی معتاد نیست“.
خدیجه که ۳۰ سال عمر دارد و مادر چهار فرزند است، اکنون به هدف تداوی در یکی از مرکزهای ترک اعتیاد در شهر مزارشریف بستری است. او به صدای امریکا گفت که اعتیاد زندگی را از وی گرفته و حتا توان مادرشدن را ندارد.
خدیجه گفت: "این بار حملم را نقصان کردم. این چهارمین بار است که حملم را نقصان میکنم. بخاطر حملم ترک میکنم، از اعتیاد بیخی بدم آمده. شوهرم، برادرم و پدرم هر روز جنگ میکنند که ترک بکن. تصمیم گرفتم این بار ترک کنم“.
با وجود تفاوت های اندک؛ اما درد اکثریت معتادان مشترک است. چنانی که خدیجه همانند هزاران معتاد دیگر، از نگاه و نیشخند بد جامعه نسبت به معتادان شکایت می کند و آن را عامل منزوی شدن بیشتر معتادان از خانواده و جامعه می داند.